روایت بلاذری با سند صحیح ؛
مبنی بر حمله ابوبکر و عمر به خانه حضرت زهرا (س)
(اثبات از کتب اهل سنت)
متن عربی روایت + ترجمه
إن أبابكر آرسل إلي علي يريد البيعة ، فلم يبايع ، فجاء عمر و معه فتيلة . فتلقته فاطمة علي الباب فقالت فاطمة : يابن الخطاب ! أتراك محرّقا عليّ بابي ؟! قال : نعم ، و ذلك أقوي فيما جاء به أبوك .
ابو بكر به دنبال علي براي بيعت كردن فرستاد چون علي(عليه السلام) از بيعت با ابوبكر سرپيچي كرد، ابوبكر به عمر دستور داد كه برود و او را بياورد ، عمر با شعله آتش به سوي خانه فاطمه(عليها السلام) رفت. فاطمه(عليها السلام)پشت در خانه آمد و گفت: اي پسر خطّاب! آيا تويي كه مي خواهي درِ خانه را بر من آتش بزني؟ عمر پاسخ داد: آري! اين كار آنچه را كه پدرت آورده محكم تر مي سازد .
انساب الاشراف، بلاذري، ج1، ص586.
اثبات صحیح بودن سند روایت
بلاذري ، روايت را با اين سند نقل مي كند :
المدائني، عن مسلمة بن محارب، عن سليمان التيمي وعن ابن عون : أن أبابكر ...
=============
مدائني :
ذهبي در باره وي مي نويسد :
المدائني * العلامة الحافظ الصادق أبو الحسن علي بن محمد بن عبد الله بن أبي سيف المدائني الاخباري . نزل بغداد ، وصنف التصانيف ، وكان عجبا في معرفة السير والمغازي والأنساب وأيام العرب ، مصدقا فيما ينقله ، عالي الاسناد .
در ادامه از قول يحي بن معين مي نويسد :
قال يحيي : ثقة ثقة ثقة .( قال احمد بن أبي خثيمة) سألت أبي : من هذا ؟ قال : هذا المدائني .
يحيي بن مَعين در مورد او سه بار گفت : او مورد اعتماد است ، او مورد اعتماد است ، او مورد اعتماد است . احمد بن أبي خثيمة مي گويد : از پدرم پرسيدم نام اين شخصي كه يحيي بن مَعين در مورد او اين مطلب را گفت ، چيست : پدرم گفت : نام او مدائني است .
و نيز نقل مي كند :
وكان عالما بالفتوح والمغازي والشعر ، صدوقا في ذلك .
أبو الحسن مدائني (از علماي تاريخ بود) وعالم به جنگ ها و غزوه ها و شعر بود (ودر اين زمينه اطلاعات كافي داشت) و در مورد اين مسائل در زمره راستگويان به شمار مي رفت .
سير أعلام النبلاء - الذهبي - ج 10 - ص 401
و ابن حجر مي نويسد :
قال أبو قلابة: حدثت أبا عاصم النبيل بحديث فقال عمن هذا قلت: ليس له إسناد ولكن حدثنيه أبو الحسن المدائني قال لي سبحان الله أبو الحسن أستاذ . ( إسناد )
أبو قلابة مي گويد: حديث را براي أبا عاصم النبيل خواندم ، ابا عاصم گفت : اين حديث را از چه كسي شنيده اي؟ گفتم سندش نزد من نيست ولكن اين حديث را أبو الحسن مدائني برايم نقل نموده است و از او شنيده ام أبا عاصم گفت : پاك و منزه است خدا ،أبو الحسن مدائني استاد در علم حديث است .
لسان الميزان، ج 5 ، ص 82 ، ذيل ترجمه علي بن محمد ، أبوالحسن المدائني الاخباري ، رقم 5945.
در بعضي نسخه ها به جاي كلمه استاد ، إسناد آمده است در اين صورت معناي عبارت اينگونه مي شود : أبو الحسن مدائني خودش سند است و همين كه او اين روايت را نقل نموده كافي است .
وقال أبو جعفر الطبري كان عالماً بأيام الناس صدوقاً في ذلك .
لسان الميزان، ج 5 ، ص 82 ، ذيل ترجمه علي بن محمد ، أبوالحسن المدائني الاخباري ، رقم 5945.
أبو جعفر طبري مي گويد : عالم به تاريخ بود و از راستگويان بود .
=============
مسلمة بن محارب :
ابن حبان او را در كتاب الثقات توثيق نموده است ؛ از اين رو ، اشكال مجهول بودن اين شخص ، مردود است .
الثقات ـ ابن حبان ـ ج7، ص 490 .
=============
سليمان التِيْمي :
مزي در تهذيب الكمال مي نويسد :
قال الربيع بن يحيي عن شعبة ما رأيت أحدا أصدق من سليمان التيمي كان إذا حدث عن النبي صلي الله عليه وسلم تغير لونه .
ربيع بن يحيي از شعبة بن حجاج نقل مي كند ك در مدينه قاسم و سالم ، در بصره حسن (بصري) و ابن سيرين ، در كوفه ( عامر) شعبي و ابراهيم ، در مكه عطاء و مجاهد ، و در شام رجاء بن حيوة و مكحول بودند .
و نيز مزي در تهذيب اكمال مي نويسد :
قال علي: وهذا قبل أن يحدث ابن عون، ولو كان ابن عون قد حدث ما قدم عليه عندي أحدا.
قبل از اينكه ابن عون بر كرسي تدريس حديث بنشيند علي بن مديني مي گفت : اگر ابن عون حديث بگويد هيچ كس را بر او مقدم نمي كنم .
تهذيب الكمال ج 15 ، ص 397 ، ذيل ترجمه عبدالله بن عون بن أرطبان ، رقم : 3469.
قال إسماعيل بن عمرو البجلي، عن سفيان الثوري: ما رأيت أربعة اجتمعوا في مصر مثل أربعة اجتمعوا بالبصرة: أيوب، ويونس وسليمان التيمي، وعبد الله بن عون.
إسماعيل بن عمرو البجلي به نقل از سفيان الثوري مي گويد : من آن چهار نفري را كه در مصر جمع شده اند ، ( در علم و فضل ) مانند اين چهار نفري كه در بصره اند نديدم ( يعني آن چهار نفر با اينها در فضيلت و برتري علمي قابل قياس نيستند) .
تهذيب الكمال ج 15 ، ص 398 ، ذيل ترجمه عبدالله بن عون بن أرطبان ، رقم : 3469.
وقال محمد بن سلام الجمحي: سمعت وهيبا يقول: دار أمر البصرة علي أربعة، فذكر هؤلاء.
وقال أحمد بن عبدالله العجلي : أهل البصرة يفخرون بأربعة، فذكرهم.
معرفة الثقات ج 2 ، ص 50 ، ذيل ترجمه عبدالله بن أرطبان ، رقم 934، چاپ : المكتبة الدار- المدينة المنورة .
أحمد بن عبدالله العجلي : اهل بصره به چهار نفر افتخار مي كنند ، سپس نام اين چهار نفر را ذكر نمود .
وقال الاصمعي، عن شعبة: ما رأيت أحدا بالكوفة إلا وهؤلاء الاربعة أفضل منه ، فذكرهم .
اصمعي به نقل از شعبه مي گويد : هيچ كسي را در كوفه نديدم مگر اينكه اين چهار نفر از آنها برتر بودند ، سپس نام اين چهار نفر را ذكر نمود .
تهذيب الكمال ج 15 ، ص 398 ، ذيل ترجمه عبدالله بن عون بن أرطبان ، رقم : 3469.
قال محمد بن أحمد بن البراء: قال علي بن المديني، وذكر هشام بن حسان وخالد الحذاء وعاصم الاحول وسلمة بن علقمة وعبد الله بن عون و
أيوب، فقال: ليس في القوم مثل ابن عون و أيوب .
محمد بن أحمد بن البراء مي گويد علي بن المديني در حالي كه در مورد هشام بن حسان وخالد الحذاء وعاصم الاحول وسلمة بن علقمة وعبد الله بن عون و أيوب صحبت مي كرد گفت در ميان قوم ( يعني اصحاب حديث در نزد ما ) فردي مانند ابن عون و ايوب يافت نمي شود .
الجرح والتعديل: ج5 ، ص131 ، باب العين ، ذيل ترجمه عبدالله بن عون البصري ، رقم : 605.
وقال أبو داود الطيالسي ، عن شعبة: ما رأيت مثل أيوب ويونس وابن عون .
أبو داود الطيالسي به نقل از شعبة مي گويد : شعبه گفت تاكنون مثل أيوب ويونس وابن عون نديده ام .
الجرح والتعديل: ج5 ، ص133، باب الالف ، ذيل ترجمه أيوب بن أبي تميمة ، رقم : 4 ؛ الجرح والتعديل: ج5 ، باب العين ، ص 145.
قال حفص بن عمرو الربالي ، عن معاذ بن معاذ: سمعت هشام بن حسان يقول: حدثني من لم تر عيناي مثله - فقلت في نفسي: اليوم يستبين فضل الحسن وابن سيرين - قال: فأشار بيده إلي ابن عون وهو جالس.
حفص بن عمرو الربالي به نقل از معاذ بن معاذ مي گويد : از هشام بن حسان شنيدم كه مي گفت : از كسي حديث شنيدم كه چشمانم تاكنون مثل او را ( در علم وفضيلت ) نديده بود ، پيش خود گفتم امروز فضائل حسن بصري و ابن سيرين با اين سخن آشكار شد ، ( كه ناگهان) هشام بن حسان با دستش به ابن عون كه در مجلس حاضر بود اشاره نمود.
تهذيب الكمال ج 15 ، ص 399 ، ذيل ترجمه عبدالله بن عون بن أرطبان ، رقم : 3469.
قال الربالي: فذكرته للخليل بن شيبان ، فقال: سمعت عمر بن حبيب يقول: سمعت عثمان البتي يقول: ما رأت عيناي مثل ابن عون.
ربالي گويد : اين حرف را براي خليل بن شيبان نقل كردم ، او نيز گفت از عمر بن حبيب شنيدم مي گفت عثمان البتي مي گفت : چشمانم ( در فضيلت و برتري) فردي مثل ابن عون نديده است.
تهذيب الكمال ج 15 ، ص 399 ، ذيل ترجمه عبدالله بن عون بن أرطبان ، رقم : 3469.
قال نعيم بن حماد، عن ابن المبارك: ما رأيت أحد ذكر لي قبل أن ألقاه ثم لقيته، إلا وهو علي دون ما ذكر لي إلا حيوة، وابن عون، وسفيان، فأما ابن عون: فلوددت أني لزمته حتي أموت أو يموت .
نعيم بن حماد ازعبدالله بن مبارك نقل مي كند : حالات هر كسي را كه برايم نقل نمودند بعد از ملاقات با او دريافتم آنقدر هم كه مي گفتند اهل فضل نبود ، غير از حيوة وابن عون، وسفيان ،اما ابن عون : ( آنقدر با فضيلت است كه ) من دوست دارم آنقدر شاگرد او باشم تا اينكه يا من از دنيا بروم يا او .
تهذيب الكمال ج 15 ، ص 400 ، ذيل ترجمه عبدالله بن عون بن أرطبان ، رقم : 3469.
قال ابن المبارك: ما رأيت أحدا أفضل من ابن عون .
عبدالله ابن مبارك مي گويد : احدي را افضل از ابن عون نديدم .
تاريخ البخاري الكبير: ج5 ، ص 163 ، ذيل ترجمة عبدالله بن عون بن أرطبان ، رقم : 512.
ابن حبان مي گويد :
من سادات أهل زمانه عبادة وفضلا وورعا ونسكا وصلابة في السنة، وشدة علي أهل البدع
(ابن عون) درميان اهل زمانش از جهت عبادت و فضيلت و دوري از شبهات و سيره و روش و تقيدش به سنت نبوي و مقابله با بدعت گزاران از بزرگان بود (و داراي مقامي بس رفيع بود) .
الثقات: ج7 ، ص3.
# در نتيجه ، همان طوري كه ذكر شد ، اولاً برخي از علماي اهل سنت تصريح كرده اند كه وي صحابي بوده و در آخرين روزهاي عمر نبي مكرم اسلام وي را ملاقات كرده است در نتيجه در حادثه حمله به خانه صديقه شهيده حضور داشته است و شاهد ماجرا بوده است ؛ ثانياً : بر فرض اين كه روايت منقطع و از گفته هاي خود ابن عون باشد ، بازهم براي اثبات ادعاي ما كفايت مي كند ؛ زيرا اعتراف شخصي مثل ابن عون كه شك او در نزد علماي اهل سنت همانند يقين است و ... ، خود بهترين دليل براي ما است .
=============
در نتیجه سند روایت کاملا صحیح است.
# برای دیدن مطلب کامل تر ، روی عبارت زیر کلیک کنید :
17 روایت اهل سنت مبنی بر هجوم ابوبکر و عمر به خانه حضرت زهرا (س)