برای شرکت در ثواب مطالب ؛ آدرس این سایت و آدرس مطالبش را به شیعیان و اهل سنتی که می شناسید بفرستید
هیچ اجماعی بر خلافت ابوبکر صورت نگرفت و ابوبکر با تهدید و زور خلیفه شد. (اثبات از کتب اهل سنت)

هیچ اجماعی بر خلافت ابوبکر صورت نگرفت و ابوبکر با تهدید و زور خلیفه شد.

(اثبات از کتب اهل سنت)


1- مخالفت امام علی (ع) و زبیر و تمامی انصار با خلافت ابوبکر

جناب خلیفه دوم، در یک اعترافی آشکار، اعلام می کند که نه تنها اجماعی بر خلافت ابوبکر در کار نبوده است، بلکه بسیاری از بزرگان مسلمین، با این بیعت مخالفت نیز کردند:

«أَنَّ الأَنْصَارَ خَالَفُونَا وَاجْتَمَعُوا بِأَسْرِهِمْ فِي سَقِيفَةِ بَنِي سَاعِدَةَ، وَخَالَفَ عَنَّا عَلِيٌّ وَ الزُّبَيْرُ وَ مَنْ مَعَهُمَا... »

انصار با ما مخالفت کردند. و همه آنها در سقیفه بنی ساعده جمع شدند. و علی و زبیر و کسانی که با آن دو بودند هم، با ما مخالفت کردند.

صحيح البخارى، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري، ج6، ص 2505، کتاب الحدود، بَابُ رَجْمِ الحُبْلَى مِنَ الزِّنَا إِذَا أَحْصَنَتْ، ح 6442؛ دار النشر: دار ابن كثير اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا

شما می گوئید بر خلافت ابوبکر، اجماع بوده! این چه اجماعی است که نه انصار در آن است نه امیرالمؤمنین و نه زبیر، و نه کسانی که با علی و زبیر بودند. به اعتراف «عمر»، دهها نفر از بنی هاشم با خلافت ابوبکر مخالفت کردند. این چه اجماعی است که شکل گرفت!؟

==========

«ابن حزم آندلسی» درباره اجماع بدون حضور امیرالمؤمین، تعبیر جالبی دارد و می گوید:

«وَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى كُلِّ إجْمَاعٍ يَخْرُجُ عَنْهُ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَمَنْ بِحَضْرَتِهِ مِنْ الصَّحَابَةِ»

خدا لعنت کند آن اجماعی را که علی بن ابیطالب و صحابه همراه او، از آن اجماع بیرون بیاید.

المحلى، ج 9، ص 345؛ دار النشر: دار الآفاق الجديدة - بيروت، تحقيق: لجنة إحياء التراث العربي


2- مخالفت بنی امیه و بنی هاشم با خلافت ابوبکر

«ابن تیمیه» متوفای 748 قمری می گوید:

«وكان أكثر بني عبد مناف ـ من بني أمية وبني هاشم و غيرهم ـ لهم ميل قوي إلى عليّ بن أبي طالب يختارون ولايته.»

اکثر فرزندان عبد مناف، از بنی امیه و بنی هاشم و دیگران؛ تمایل زیادی به علی بن ابی طالب داشتند و ولایت او را برگزیده بودند.

منهاج السنة النبوية، أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني، ج 7، ص 49، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة: الأولى ، تحقيق: د. محمد رشاد سالم


3- انصار : فقط با علی (ع) بیعت می کنیم.

«ابن الأثير» در زمینه مخالفت انصار با خلافت ابوبکر می گوید:

«فقالت الأنصار أو بعض الأنصار: لانبايع إلاّ عليّاً»

تمام انصار یا بعضی از آنها گفتند که ما فقط با علی بیعت می کنیم.

الكامل فی التاریخ، ج 2، ص 189؛ دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1415هـ ، الطبعة: ط2، تحقيق: عبد الله القاضي؛ تاريخ الطبري، ج2، ص233؛ دارالنشر: دار الکتب العلمیه- بیروت


4- عدم بیعت حضرت زهرا (س) با ابوبکر

جناب «عایشه» دختر ابوبکر هم می گوید:

«وَ عَاشَتْ فَاطِمَةُ بَعْدَ النَّبِيِّ سِتَّةَ أَشْهُر... وَ لَمْ يَكُنْ علي يُبَايِعُ تِلْكَ الأَشْهُرَ.»

و فاطمه بعد از پیغمبر، شش ماه زندگی کرد. و در این شش ماه علی با ابوبکر بیعت نکرد.

صحیح البخاری، ج 4، ص 1549، ح 3998؛ دار النشر: دار ابن كثير- اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا


5- عمر بن خطاب : بیعت با ابوبکر کاری نسجنیده و اشتباه بود!

جناب خلیفه دوم، عمر بن خطاب به صراحت اعلام می کند که بیعت با ابوبکر، امری ناگهانی و نسنجیده بود:

«إِنَّمَا كَانَتْ بَيْعَةُ أَبِي بَكْرٍ فَلْتَةً وَ تَمَّتْ، أَلاَ وَ إِنَّهَا قَدْ كَانَتْ كَذَلِكَ، وَلَكِنَّ اللَّهَ وَقَى شَرَّهَا»

بیعت با ابوبکر کار نسنجیده بود و تمام شد. و خداوند ما را از شرش حفظ کرد.

صحيح البخارى، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري، ج6، ص 2505، کتاب الحدود، بَابُ رَجْمِ الحُبْلَى مِنَ الزِّنَا إِذَا أَحْصَنَتْ، ح 6442؛ دار النشر: دار ابن كثير اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا

اگر واقعاً شورایی در کار بود و یا اجماعی در کار بود، چرا آقای «عمر» از بیعت با ابوبکر، تعبیر میکند به «فَلْتَةً»؛ «فلته» یعنی یک  کار بی تدبیر و ناگهانی. یک کار بی حساب و کتاب. به اعتراف آقای «عمر» بیعت با «ابوبکر»، کاری بود که شرخیز است، دردسر ساز است، لذا می گوید: «وَ لَكِنَّ اللَّهَ وَقَى شَرَّهَا»!!

==========

البته آقای «شيخ محمد مرعي الأمين الأنطاكي»، متوفى 1383 هـ‍ ق؛ قاضی القضات «سوریه»، بعد از آنکه در سن شصد، هفتاد سالگی شیعه شد، و با شیعه شدن ایشان و برادرش، دهها هزار نفر در «سوریه» شیعه شدند؛ می گوید که این شر، هرگز حفظ نشد:

«لاوالله ما وقى الله شرها، بل ما زال شررها يلتهب، و ضررها مستمر إلى الأبد»

نه به خدا قسم، خداوند شرش را حفظ نکرد. بلکه شرش و ضررش تا ابد استمرار دارد.

لماذا اخترت مذهب الشيعة، ص 414


6- اعتراف «قرطبی» از ائمه تفسیر اهل سنت مبنی بر فقط موافق عمر بن خطاب

آقای «قرطبى» که از ائمه تفسیر اهل سنت است متوفی 671 قمری، می گوید:

« فَإِنْ عَقَدَهَا وَاحِدٌ مِنْ أَهْلِ الْحَلِّ وَالْعَقْدِ فَذَلِكَ ثَابِتٌ وَ يَلْزَمُ الْغَيْرُ فِعْلَهُ، خِلَافًا لِبَعْضِ النَّاسِ حَيْثُ قَالَ: لَا تَنْعَقِدُ إِلَّا بِجَمَاعَةٍ مِنْ أَهْلِ الْحَلِّ وَ الْعَقْدِ وَ دَلِيلُنَا أَنَّ عُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ عَقَدَ الْبَيْعَةَ لِأَبِي بَكْرٍ وَ لَمْ يُنْكِرْ أَحَدٌ مِنَ الصَّحَابَةِ ذَلِكَ»

اگر یک نفر از اهل حل و عقد، کسی را به عنوان خلیفه معین کند، خلافت او ثابت می شود. بر خلاف بعضی از مردم که گفته اند خلافت، فقط به وسیله جماعتی از اهل حل و عقد حاصل می شود. دلیل ما بر انعقاد خلافت با یک نفر از اهل حل و عقد، فعل عمر است، که خودش خلافت را برای ابوبکر منعقد ساخت. و هیچ یک از صحابه خلافت ابوبکر را انکار نکردند.

تفسير القرطبي، ج1، ص  269؛ دارالنشر: دارالشعب، القاهره

این که «قرطبی» می گوید: «عمر» به تنهایی خلافت «ابوبکر» را منعقد کرد، یک اعتراف است. ولی این که می گوید: هیچ یک از صحابه مخالفت نکردند، یک ادعاست که دلیل می خواهد و آقای قرطبی هم دلیلی نمی آورد.


7- بهرده برداري از قبيله «اسلم»، براي بيعت گرفتن زوری از مردم!

«طبری» نقل می کند:

«إن أسلم أقبلت بجماعة فبايعوا أبا بكر فكان عمر يقول: ما هو إلاّ أن رأيت أسلم، فأيقنت بالنصر»

قبیله اسلم به همراه جماعتی از مردم با ابوبکر بیعت کردند. عمر گفت: من بیعت قبیله اسلم را که دیدم، یقین کردم که ما پیروز می شویم.

تاريخ الطبري ج 2 ص 244، دارالنشر: دارالکتب العلمیه/ بیروت؛ كامل ابن الأثير ج 2 ص 224؛ الحاوی الکبیر، علی بن محمد ماوردی، ج 14، ص 99؛ دارالنشر: دارالکتب العلمیه/ بیروت 

قبیله «اسلم»، از قبایل عشایر اطراف مدینه بودند و اختلافات دیرینه ای با انصار داشتند. اینها آمدند با توافقات پنهانی وارد مدینه شدند و چماق به دست، مردم را وادار می کردند که با ابوبکر بیعت بکنند. و اگر کسی بیعت نمی کرد او را مورد ضرب و شتم قرار می دادند.


8- تهديد به آتش زدن خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) برای بیعت

«بلاذری» متوفی 270 هجری، از «عبدالله بن عون» نقل می کند:

« أَنَّ أَبَا بَكْرٍ أَرْسَلَ إِلَى عَلِيٍّ يُرِيدُ الْبَيْعَةَ، فَلَمْ يُبَايِعْ. فَجَاءَ عُمَرُ، و معه قَبَسٌ فَتلقته فاطمة على الباب، فقالت فاطمة: يا ابن الْخَطَّابِ، أَتُرَاكَ مُحَرِّقًا عَلَيَّ بَابِي؟ قَالَ: نَعَمْ»

ابوبکر برای بیعت گرفتن از علی، کسی را به خانه او فرستاد ولی او بیعت نکرد. عمر در حالی که شعله ای از آتش در دست داشت، با فاطمه در کنار درب خانه مواجه شد، فاطمه به عمر گفت: ای پسر خطاب! آیا می خواهی درب خانه ام را آتش بزنی؟ عمر گفت: آری!

انساب الاشراف، بلاذرى، ج1، ص586؛ تحقيق: سهيل زكار و رياض الزركلي، الناشر: دار الفكر – بيروت، الطبعة: الأولى، 1417 هـ - 1996م

بررسي سند روايت فوق:

====

«ذهبی» در مورد «علی بن محمد مدائنی» گفته است:

«المَدَائِنِيُّ أَبُو الحَسَنِ عَلِيُّ بنُ مُحَمَّدِ بنِ عَبْدِ اللهِ: العَلاَّمَةُ، الحَافِظُ، الصَّادِقُ... قال يحيى: ثقة ثقة ثقة.»

علی بن محمد مدائنی، بسیار دانا، حافظ(بیش از صدهزار حدیث حفظ بوده است)، راستگو... یحیی بن معین سه مرتبه گفته است که علی بن محمد مدائنی مورد اعتماد است.

سير أعلام النبلاء ج10، ص 401؛ دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413 ، الطبعة: التاسعة، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي

====

ابن حبان» در مورد «مسلمة بن محارب» گفته است:

«مسلمة بن محارب ثقه»

مسلمة بن محارب مورد اعتماد است.

الثقات ابن حبان، ج7، ص 490؛ دار النشر: دار الفكر - 1395 - 1975، الطبعة: الأولى، تحقيق: السيد شرف الدين أحمد

====

«ابن حجر عسقلانی» در مورد «سلیمان تیمی» گفته است:

«سليمان التِيْمي: قال ابن معين و النسائي: ثقة.»

ابن معین و نسائی گفته اند که سلیمان تیمی مورد اعتماد است.

تهذيب التهذيب، ج 4، ص176؛ دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1404 - 1984، الطبعة: الأولى

====

«بخاری» در مورد «عبدالله بن عون» گفته است:

«عبدالله بن عون: قال ابن المبارك: ما رأيت أحدا أفضل من ابن عون»

ابن مبارک گفته است که من کسی را با فضیلت تر از ابن عون ندیدم

تاريخ الكبير بخاری، ج 5، ص 163، ش 512؛ دار النشر: دار الفكر، تحقيق: السيد هاشم الندوي

====

تهديد به آتش زدن خانه حضرت زهرا برای بیعت؛ به نقل «طبری»

«طبری» متوفی 310 هجری، روایت تهدید «عمر بن خطاب»، به آتش زدن خانه امیرالمؤمنین برای بیعت گرفتن برای ابوبکر را، اینگونه نقل می کند:

« عَنْ زِيَادِ بْنِ كُلَيْبٍ، قَالَ: أَتَى عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ مَنْزِلَ عَلِيٍّ وَفِيهِ طَلْحَةُ وَالزُّبَيْرُ وَرِجَالٌ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ، فَقَالَ: وَاللَّهِ لأَحْرِقَنَّ عَلَيْكُمْ أَوْ لَتَخْرُجُنَّ إِلَى الْبَيْعَةِ

زیاد بن کلیب نقل می کند که عمر گفت: به خدا قسم اگر برای بیعت کردن از این خانه خارج نشوید، این خانه را با اهلش به آتش می کشم!

تاريخ الطبرى، ج2،‌ ص233؛ دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت


دستور ابوبکر برای احضار علي (ع) برای بیعت، به بدترین شکل!!

«بلاذری» در «انساب الأشراف»، دستور و رفتار قابل تأملی را از قول ابوبکر نسبت به امیرالمؤمنین، ،برای گرفتن بیعت نقل می کند:

« عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: بَعَثَ أَبُو بَكْرٍ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ إِلَى عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّه عَنْهُمْ حِينَ قَعَدَ عَنْ بَيْعَتِهِ وَقَالَ: ائْتِنِي بِهِ بِأَعْنَفِ الْعُنْفِ. فَلَمَّا أَتَاهُ، جَرَى بَيْنَهُمَا كَلامٌ. فقال: احْلُبْ حَلَبًا لَكَ شَطْرُهُ. واللَّه مَا حِرْصُكَ على إمارته اليوم إلا ليؤثرك»

ابن عباس گفته است که وقتی علی بن ابیطالب از بیعت با ابوبکر سرباز زد، ابوبکر، عمر را به سوی علی فرستاد و به عمر گفت: علی را به بدترین صورت، نزد من بیاور. وقتی عمر، علی را آورد، بین علی و عمر درگیری لفظی پیش آمد، علی به عمر گفت: پستان خلافت را بدوش، که سهم تو محفوظ است. به خدا قسم انگیزه ای امروز تو را وادار نکرده برای تلاش برای خلافت ابوبکر، مگر اینکه این خلافت فردا به تو برسد.

أنساب الأشراف بلاذری، ج1، ص 587 ؛ تحقيق: سهيل زكار و رياض الزركلي الناشر: دار الفكر – بيروت، الطبعة: الأولى، 1417 هـ - 1996 م


نتیجه :

 

اولا : هیچ نصی از پیامبر (ص) مبنی بر جانشینی ابوبکر وجود نداشته است.

دوما : هیچ اجماعی از مسلمین بر بیعت با ابوبکر در کار نبوده است.

سوما : با زور و اجبار ، مردم را مجبور به بیعت با ابوبکر کردن.

0 نظر
درباره ما
برای شرکت در ثواب مطالب ؛ آدرس این سایت و آدرس مطالبش را به شیعیان و اهل سنتی که می شناسید بفرستید
فهرست مطالب