عمر بن خطاب در اسلام آوردن خود شک داشت و فکر می کرد جز منافقین است!
(اثبات از کتب اهل سنت)
ذهبى در تاریخ خود آورده است كه عمر از حذیفة بن الیمان عاجزانه مى خواست كه به او بگوید: آیا جزء منافقان هستم یا نه؟
وحُذيْفة أحدُ أصحاب النّبيّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الأربعة عشر النُّجباء، كان النّبيّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أسرّ إليه أسماء المنافقين، وحفِظ عَنْهُ الْفِتَنَ التي تكون بين يدي السّاعة، وناشده عُمَر باللَّه: (أَنَا من المنافقين؟) اللَّهُمَّ لَا، ولا أزكّي أحدًا بعدك
تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام ج3 ص494 المؤلف: شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْماز الذهبي (المتوفى: 748هـ)، المحقق: عمر عبد السلام التدمري الناشر: دار الكتاب العربي، بيروت، الطبعة: الثانية، 1413 هـ - 1993 م، عدد الأجزاء: 52.
ابن كثير دمشقي - سلفي - در تفسير خود، نقل ميكند:
.... قَالَ لِحُذَيْفَةَ: أَنْشُدُكَ اللَّهَ أَمِنْهُمْ أَنَا ....
عمر بن خطاب آمد نزد حُذيفه و او را قسم داد و سؤال كرد: آيا من هم جزء منافقين هستم؟
جامع البيان لإبن جرير الطبري، ج11، ص646 المؤلف: محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب الآملي، أبو جعفر الطبري (المتوفى: 310هـ)، تحقيق: الدكتور عبد الله بن عبد المحسن التركي، بالتعاون مع مركز البحوث والدراسات الإسلامية بدار هجر الدكتور عبد السند حسن يمامة، الناشر: دار هجر للطباعة والنشر والتوزيع والإعلان، الطبعة: الأولى، 1422 هـ - 2001 م، عدد الأجزاء: 26 مجلد 24 مجلد ومجلدان فهارس
حتي خود ابن كثير دمشقي، در تفسيرش مي نويسد:
وقتي عمر بن خطاب به خلافت رسيد، هر كدام از صحابه كه از دنيا مي رفتند، از نماز خواندن بر آنها وحشت داشت، چون مي ترسيد كه آنها جزء منافقين باشند. نگاه مي كرد كه آيا حذيفه بر آنها نماز مي خواند يا خير؟ اگر او مي آمد و براي آن صحابه اي كه از دنيا رفته، نماز ميت مي خواند، خليفه دوم هم نماز مي خواند و إلا ترك مي كرد.
تفسير القرآن العظيم (ابن كثير) ج4 ص180 المؤلف: أبو الفداء إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي البصري ثم الدمشقي (المتوفى: 774هـ)، المحقق: محمد حسين شمس الدين، الناشر: دار الكتب العلمية، منشورات محمد علي بيضون - بيروت، الطبعة: الأولى - 1419 هـ
صحابه در اين حد از نفاق گرفتارند كه خليفه دوم وحشت دارد از نماز خواندن بر آنها. حتي خودش شك دارد كه جزء منافقين است يا نه. آيا اين صحابه با اين ويژگي، شأنيت براي مرجعيت دارد يا خير؟ آيا اين صحابه مي توانند استمرار دهنده رسالت پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله) باشد و مسئوليت خلافت و وصايت و جانشيني و امامت و رهبري پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله) را به عهده بگيرد يا خير؟