طبق روایات اهل سنت ؛
ابوبکر قبول کرد فدک را به حضرت زهرا (س) برگرداند و نامه اش را به حضرت زهرا (س) داد اما عمر بن خطاب نامه را گرفت و پاره کرد!
روایت اول
در منابع اهل سنت نقل شده است كه حضرت زهرا سلام الله عليها جهت مطالبهي فدك، نزد ابوبكر رفت و پس از گفتگو و اقامهي شاهدان، ابو بكر نامهي را براي عاملش در فدك جهت برگشت آن براي حضرت زهرا سلام الله عليها نوشت؛ اما عمر آن را از حضرت زهرا سلام الله عليها گرفت و پاره كرد.
سبط ابن جوزي از علماي اهل سنت ميگويد: پس از اين كه ابو بكر سخنان شاهدان حضرت زهرا سلام الله عليها را شنيد، نامهي رد فدك را براي آن حضرت نوشت؛ اما عمر از راه رسيد و آن نامه را پاره كرد. حلبي شافعي در كتاب «السيرة الحلبيه» سخنان سبط ابن جوزي را اينگونه نقل كرده است:
«وفى كلام سبط ابن الجوزي رحمه الله أنه رضي الله تعالى عنه كتب لها بفدك و دخل عليه عمررضى الله تعالى عنه فقال ما هذا فقال كتاب كتبته فاطمه بميراثها من أبيها فقال مماذا تنفق على المسلمين وقد حار بتك العرب كما ترى ثم اخذ عمر الكتاب فشقه.»
«در كلام سبط بن جوزي آمده است كه ابو بكر براي فاطمه [سلام الله عليها] سند و نامهي براي ايشان در بارهي فدك نوشت. در همين هنگام، عمر بر ابو بكر وارد شد و گفت اين چيست؟ ابو بكر گفت: نامهي است كه براي فاطمه در مورد ميراثش از پدرش نوشته ام. عمر گفت: از كدام منبعي براي مردم انفاق خواهي كرد در حالي كه عرب عليه تو بپا خواسته اند؟ سپس نوشته را از فاطمه گرفته و آن را پاره كرد.»
الحلبي، علي بن برهان الدين _متوفاى1044 ق_، السيرة الحلبية في سيرة الأمين المأمون، ج 3، ص 488، ناشر: دار المعرفة - بيروت – 1400.
این مطلب را حلبی شافعی به نقل از ابن جوزی بیان می کند. یعنی روایت نیست که نیاز به اثبات صحیح بودن سند داشته باشد. بلکه این مطلب اعتقاد خود عالم بزرگ اهل سنت است و در نتیجه معتبر است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روایت دوم
طبق گزارش فتح الدين حنفي در كتاب «فلك النجاة» از سخنان سبط ابن جوزي، حضرت زهرا سلام الله عليها با ابو بكر در حالي كه او روي منبر بود، گفتگو كرد و ابوبكر بعد از منبر، نامهي رد فدك را نوشت:
«الرابع عشر: قال (السيد) في رسالة (الزهراء) ناقلا عن الإمام نور الدين علي بن برهان الحلبي الشافعي في كتاب (إنسان العيون في سيرة الأمين والمأمون): قال سبط ابن الجوزي في تذكرة خواص الأمة: جاءت فاطمة بنت رسول الله (ص) إلى أبي بكر، وهو على (المنبر) فقالت يا أبا بكر أفي كتاب الله أن ترث أبيك، ولا أرث أبي، فاستعبر أبو بكر باكيا ثم قال بأبي أبوك، وبأبي أنت، ثم نزل فكتب لها (بفدك)، ودخل عليه عمر فقال ما هذا قال كتبته لفاطمة ميراثها من أبيها، فقال فماذا تنفق على المساكين، وقد حاربتك العرب، ثم أخذ عمر الكتاب فشقه. (وكذا في السيرة الحلبية).»
«چهاردهم: سيد در رساله «الزهرا» از حلبي شافعي در كتاب «انسان العيون في سيرة الأمين والمأمون»، نقل كرده كه سبط ابن جوزي در كتاب «تذكرة خواص الامه» گفته است: فاطمه دختر رسول خدا صلي الله عليه [وآله] نزد ابو بكر آمد در حالي كه او روي منبر بود. فرمود: اي ابو بكر آيا در كتاب خدا آمده است كه تو از پدرت ميراث ببري و من از پدرم ارث نبرم؟ ابو بكر به گريه افتاد و گفت: پدرم فداي پدرت و شما باد. از منبر پايين آمد و نامهي رد فدك را براي ايشان نوشت.
عمر بر ابو بكر وارد شد و گفت اين چيست؟ ابو بكر گفت: براي فاطمه در مورد ميراث پدرش نوشته ام. عمر گفت: از كدام منبعي براي فقيران انفاق خواهي كرد در حالي كه عرب عليه تو بپا خواسته است؟ سپس نوشته را از فاطمه گرفته و آن را پاره كرد. در سيره حلبيه نيز چنين آمده است.»
علي محمد فتح الدين الحنفي، _متوفاي1371،ق_ فلك النجاة في الإمامة والصلاة، ص 160، تحقيق : تحقيق وتقديم: الشيخ ملا أصغر علي محمد جعفر، چاپخانه : صدر ناشر : مؤسسة دار الاسلام، چاپ : الثانية، سال چاپ : 1418 - 1997 م
عایشه : هیچ کس را راستگوتر از فاطمه (س) ندیدم جز پیامبر (ص) را
رد ادعاي حضرت زهرا (سلام الله عليها) با سخن عايشه، چگونه سازگاري دارد:
عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا، أَنَّهَا كَانَتْ إِذَا ذُكِرَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ قَالَتْ: " مَا رَأَيْتُ أَحَدًا كَانَ أَصْدَقَ لَهْجَةً مِنْهَا إِلا أَنْ يَكُونَ الَّذِي وَلَدَهَا ".
هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحٌ عَلَى شَرْطِ مُسْلِمٍ، وَلَمْ يُخَرِّجَاهُ.
يحي بن عباد از پدرش (عباد) نقل كرده است كه وقتي نزد عايشه از فاطمه دختر پيامبر صلي الله عليه وآله سخن به ميان ميآمد، ميگفت: هيچ كسي را راستگو تر از فاطمه نديدم جز آن كسي كه او را به دنيا آورده است (منظور رسول خدا صلي الله عليه وآله است).
اين روايت طبق شرط مسلم صحيح است؛ اما وي آن را نياورده است.
الحاكم النيسابوري، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاى405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج 3، ص 175، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت الطبعة: الأولى، 1411هـ -1990
نتيجه
از مجموع روايات و متون بالا چند نكته اثبات ميشود:
1. بهانهي عمر در برخي روايات اين بوده است كه اگر فدك را به حضرت زهرا برگرداند، دستگاه حاكم نميتواند بذل و بخشش به مردم را از جاي ديگر تهيه كند و در آمد فدك را بهترين منبع در آمد براي اين كار و خواباندن آشوب ها ميدانست. از اين جهت به ابوبكر اعتراض كرد.
این موضوع اثبات می کند که ابوبکر دروغ گفته است که پیامبر فرموده : پيامبر چيزي به ارث نميگذارد. و این روایت جعلی است
و هدف اصلی از غصب فدک این است که آن را بین اعتراض کنندگان خلافت ابوبکر تقسیم کنند تا ابوبکر بتواند در قدرت باقی بماند و سپس عمر به قدرت برسد.
2. اهل سنت ابوبکر را از عمر افضل می دانند. اما اینجا عمر بن خطاب نامه ابوبکر را پاره کرد. پس عقل عمر از عقل ابوبکر بیشتر است!
3. با استدلالي كه حضرت زهرا سلام الله عليها نمود، ابو بكر فدك را ميخواسته به حضرت زهرا سلام الله عليها برگرداند، از اين رو، سند و يا نامهي ارجاع آن را نوشت و به دست آن حضرت سپرده است.
4. از اين كه عمر به ابو بكر اعتراض ميكند و نامه را در حضور او و يا در بيرون از جلسه پاره ميكند، به دست ميآيد كه ابوبكر از خود اختياري نداشته است و همهي كارها به دست عمر انجام ميشده و اراده و تصميم او در پيشبرد حكومت ابو بكر، نقش مهم و كليدي را داشته است. اين نكته با توجه به روايات ديگري كه بيان خواهد شد، بيشتر روشن خواهد شد.
5. طبق برخي روايات، عمر نه تنها سند را گرفت و پاره كرد، بلكه با زدن لگد به حضرت زهرا سلام الله عليها و لطمه به صورت ايشان، اولين فردي بود كه حرمت خاندان رسول خدا صلي الله عليه وآله را شكست و در تاريخ آن را به نام خود ثبت كرد.
6. از نظر ابو بكر و عمر، شهادت امير مؤمنان عليه السلام (كه روايت علي مع الحق والحق مع علي و ده ها روايات ديگر در باره او از رسول خدا با سند صحيح نقل شده) مورد قبول واقع نشد؛ اما شهادت عايشه و حفصه، قبول گرديد. تنها دليل عمر اين بود كه امير مؤمنان نسبت به حضرت زهرا سلام الله عليها ذي نفع محسوب ميشود. با توجه به اين نكته سؤال ميشود كه آيا دختران ابو بكر وعمر، ذي نفع پدران شان محسوب نميشوند؟ آيا آنها به پدرانشان نسبتي نداشتند؟