1- فرار ابوبکر در جنگ احد
طبق روایات اهل سنت ابوبکر در جنگ احد فرار کرد.
حَدَّثَنَا أَبُو دَاوُدَ، حَدَّثَنَا ابْنُ الْمُبَارَكِ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ يَحْيَى بْنِ طَلْحَةَ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ، قَالَ: أَخْبَرَنِي عِيسَى بْنُ طَلْحَةَ، عَنْ أُمِّ الْمُؤْمِنِينَ [ص:9] عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا قَالَتْ: كَانَ أَبُو بَكْرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ إِذَا ذَكَرَ يَوْمَ أُحُدٍ بَكَى، ثُمَّ قَالَ: ذَاكَ كُلُّهُ يَوْمُ طَلْحَةَ، ثُمَّ أَنْشَأَ يُحَدِّثُ، قَالَ: كُنْتُ أَوَّلَ مَنْ فَاءَ يَوْمَ أُحُدٍ فَرَأَيْتُ رَجُلًا يُقَاتِلُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ دُونَهُ، وَأُرَاهُ قَالَ: يَحْمِيهِ، قَالَ: فَقُلْتُ: كُنْ طَلْحَةَ حَيْثُ فَاتَنِي مَا فَاتَنِي، فَقُلْتُ: يَكُونُ رَجُلًا مِنْ قَوْمِي أَحَبَّ إِلَيَّ وَبَيْنِي وَبَيْنَ الْمَشْرِقِ رَجُلٌ لَا أَعْرِفُهُ، وَأَنَا أَقْرَبُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مِنْهُ، وَهُوَ يَخْطَفُ الْمَشْيَ خَطْفًا لَا أَخْطَفُهُ، فَإِذَا هُوَ أَبُو عُبَيْدَةَ بْنُ الْجَرَّاحِ، فَانْتَهَيْنَا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَقَدْ كُسِرَتْ رَبَاعِيَتُهُ، وَشُجَّ فِي وَجْهِهِ وَقَدْ دَخَلَ فِي وَجْنَتَيْهِ حَلْقَتَانِ مِنْ حِلَقِ الْمِغْفَرِ.
عائشه مىگويد: ابوبكر هر گاه ياد روز اُحُد مىافتاد، گريه مىكرد و مىگفت: آن روز، روز طلحه بود. سپس گفت: نخستين كسى كه در آن روز (پس از فرار) بازگشت، من بودم، رسول خدا را ديدم كه با يكى از كفار مىجنگيد، به طلحه گفتم: همان جايى كه هستى باش كه من چيزهايى را از دست دادهام، مردى از خويشان من است كه عزيزتر است از تمام آن چه بين مشرق و مغرب است. و من به رسول خدا نزديكتر بودم، كسى را كه نمىشناختم به طرف رسول خدا آمد، هنگامى كه نزديك شد ديدم ابوعبيده جراح است، خودمان را به پيامبر رسانديم، ديدم دندانهاى جلوى آن حضرت شكسته شده و صورتش شكافته و دو حلقه از حلقههاى زره در صورتش فرو رفته بود.
النيسابوري، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم (متوفاي405 هـ)، المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 298، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990م
حاكم نيشابورى پس از نقل اين روايت مىگويد:هذا حديث صحيح على شرط الشيخين ولم يخرجاه.
این حدیث به شرط مسلم و بخاری صحیح است.
فـیـلـم
فرار ابوبکر در جنگ احد (از کتب اهل سنت)
برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
برای دانلود ایـــــنــــــجــــــا کلیک کنین.
• سیوطی در کتاب تفسیر « الدر المنثور » در تفسیر آیه 155 سوره آل عمران، می نویسد:
أخرج ابْن جرير عَن كُلَيْب قَالَ: خطب عمر يَوْم الْجُمُعَة فَقَرَأَ آل عمرَان وَكَانَ يُعجبهُ إِذا خطب أَن يَقْرَأها فَلَمَّا انْتهى إِلَى قَوْله {إِن الَّذين توَلّوا مِنْكُم يَوْم التقى الْجَمْعَانِ} قَالَ: لما كَانَ يَوْم أحد هَزَمْنَا ففررت حَتَّى صعدت الْجَبَل فَلَقَد رَأَيْتنِي أنزو كأنني أروى (أروى: ضَأْن الْجَبَل ضد الماعز) وَالنَّاس يَقُولُونَ: قتل مُحَمَّد فَقلت: لَا أجد أحد يَقُول قتل مُحَمَّد إِلَّا قتلته حَتَّى اجْتَمَعنَا على الْجَبَل فَنزلت {إِن الَّذين توَلّوا مِنْكُم يَوْم التقى الْجَمْعَانِ} الْآيَة كلهَا وَأخرج ابْن الْمُنْذر وَابْن أبي حَاتِم عَن عبد الرَّحْمَن بن عَوْف {إِن الَّذين توَلّوا مِنْكُم يَوْم التقى الْجَمْعَانِ} قَالَ: هم ثَلَاثَة وَاحِد من الْمُهَاجِرين وَاثْنَانِ من الْأَنْصَار
عمر، روز جمعه، سوره آل عمران را خواند… وقتی به این آیه رسید، « کسانی از شما که در روز روبه رو شدن دو جمعیت با یکدیگر ( در جنگ احد )، فرار کردند، شیطان آنها را بر اثر بعضی از گناهانی که مرتکب شده بودند، به لغزش انداخت…» گفت: وقتی روز احد، مشرکان را شکست دادیم، من فرار کردم تا این که از کوه بالا رفتم و همانا خود را دیدم که همانند بز کوهی، از کوه بالا می روم و مردم ندا می دادند که محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) کشته شد… پس این آیه نازل شد… .
الدر المنثور ج2 ص335 المؤلف: عبد الرحمن بن أبي بكر، جلال الدين السيوطي (المتوفى: 911هـ)، الناشر: دار الفكر - بيروت ، عدد الأجزاء: 8
3- فرار عثمان در جنگ احد
ابن عبد البر از عالمان بزرگ اهل سنت مىنويسد:
(1826) عقبة بْن عثمان بن خلدة بن مخلد بن عامر بْن زريق الأَنْصَارِيّ الزرقي،شهد بدرا هُوَ وأخوه أَبُو عبادة، وسعد بْن عُثْمَان. قَالَ ابْن إِسْحَاق: وقد كَانَ الناس انهزموا عَنْ رسول الله صلى الله عليه وسلم- يعني يَوْم أحد- حَتَّى انتهى بعضهم إِلَى المنقى دون الأعوص، وفر عُثْمَان بْن عَفَّان، وعقبة بن عثمان، وسعد بْن عُثْمَان- أخوان من الأنصار- حَتَّى بلغوا الجبل مما يلي الأعوص، فأقاموا بِهِ ثلاثا، ثُمَّ رجعوا إِلَى رَسُول اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فزعموا أن رَسُول اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ [لهم] لقد ذهبتم بها عريضةً
عثمان بن عفان و دو نفر از انصار به نامهاى عقبة بن عثمان و سعد بن عثمان و افرادى از بنى زريق گريختند تا به كوه جلعب در اطراف مدينه رسيدند و سه شبانه روز در آن جا ماندند، سپس نزد پيامبر (صلی الله علیه وآله) بازگشتند....
الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ج 3، ص 1074،المؤلف: أبو عمر يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر بن عاصم النمري القرطبي (المتوفى: 463هـ)،المحقق: علي محمد البجاوي،الناشر: دار الجيل، بيروت،الطبعة: الأولى، 1412 هـ - 1992 م.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فخر رازى نیز در تفسيرش مىنويسد:
وَمِنْهُمْ[المنهزمين]أَيْضًا عُثْمَانُ انْهَزَمَ مَعَ رَجُلَيْنِ مِنَ الْأَنْصَارِ يُقَالُ لَهُمَا سَعْدٌ وَعُقْبَةُ، انْهَزَمُوا حَتَّى بَلَغُوا مَوْضِعًا بَعِيدًا ثُمَّ رَجَعُوا بَعْدَ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فَقَالَ لَهُمُ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ «لَقَدْ ذَهَبْتُمْ فِيهَا عَرِيضَةً»
عثمان بن عفان، عقبة بن عثمان و سعد بن عثمان (دو نفر از انصار) آن قدر گريختند كه به كوه جلعب (كوهى در اطراف مدينه از طرف اعوض) رسيدند و سه روز در آن جا ماندند و سپس بازگشتند. رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم به آنها فرمود: به چه سر زمين دورى رفته بوديد! »
أبو عبد الله محمد بن عمر بن الحسن بن الحسين التيمي الرازي الملقب بفخر الدين الرازي خطيب الري (المتوفى: 606هـ)، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب، ج 9، ص 398،الناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت،الطبعة: الثالثة - 1420 هـ
فـیـلـم
فرار 3 روزه عثمان در جنگ احد
(از کتب اهل سنت)
برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
برای دانلود ایــــــنــــــجــــــا کلیک کنین.
امام علی (ع) پرچم اصلی جنگ را به دست داشت.
تاریخ دمشق: 72/42، إعلام الوری: 374/1، بشارة المصطفی: 186.
پس علی بن ابی طالب علیه السلام به سویش برخاست و گفت: «سوگند به آن که جانم در دست اوست، از تو جدا نمیشوم تا تو را با شمشیرم روانه دوزخ کنم یا تو مرا با شمشیرت به بهشت بفرستی». پس علی علیه السلام ضربهای بر او وارد کرد و پایش را قطع کرد. وی افتاد و عورتش پیدا شد. و گفت: ای پسر عمو! تو را به خدا سوگند میدهم که خویشاوندی را رعایت کنی.
پس علی علیه السلام رهایش کرد و رسول خدا تکبیر گفت و از علی علیه السلام پرسید: «چه چیزی تو را از تمام کردن کارش باز داشت؟». گفت: «پسرعمویم چون عورتش پیدا شد، مرا سوگند داد. پس، از او خجالت کشیدم»
تاریخ الطبری: 509/2. نیز، ر. ک: المغازی: 226/1 والسیرة الحلبیّة: 223/2.
چون علی علیه السلام در جنگ اُحد، پرچمداران [قریش] را کشت، جبرئیل گفت: ای پیامبر خدا! این، فداکاری است. پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «او از من است و من از اویم». جبرئیل گفت: و من هم از شمایم، ای پیامبر خدا!
المعجم الکبیر: 941/318/1،فضائل الصحابة: 1119/657/2، الاحتجاج: 271/340/2.
چون علی بن ابی طالب علیه السلام، پرچمداران [قریش] را کشت، پیامبر خدا گروهی از مشرکان قریش را دید و به علی علیه السلام فرمود: «بر آنها یورش ببر!». او یورش برد و جمعشان را پراکنده کرد و عمرو بن عبد اللَّه جمحی را کشت.
سپس پیامبر خدا گروهی [دیگر] از مشرکان قریش را دید و به علی علیه السلام فرمود: «بر آنها یورش ببر!». پس یورش بُرد و جمعشان را پراکنده کرد و شیبة بن مالک، یکی از بنیعامر بن لُؤَی را کشت. پس جبرئیل گفت: ای پیامبر خدا! این، فداکاری است. پیامبر خدا فرمود: «او از من است و من از اویم». جبرئیل گفت: و من هم از شمایم.
راوی میگوید ( پس صدایی شنیدند) که می گفت : لا فَتى اِلاّ عَلِىّ، لا سَیفَ اِلاّ ذُو الفَقار
شمشیری جز ذوالفقار نیست و جوانمردی جز علی (ع) نیست.
تاریخ الطبری: 514/2، الکامل فی التاریخ: 551/1 و 552، بشارة المصطفی: 186.
مصعب بن عمیر در پیش روی پیامبر خدا، پرچم به دست، جنگید تا کشته شد و آن که وی را کشت، ابن قمیئه لیثی بود که پنداشت وی پیامبر خداست. پس به سوی قریش بازگشت و گفت: محمّد را کشتم؛ و چون مصعب بن عمیر کشته شد، پیامبر خدا، پرچم را به علی بن ابی طالبعلیه السلام سپرد.
تاریخ الطبری: 516/2، تاریخ الإسلام: 177/2.
امام علی علیه السلام - هنگامی که از جنگ اُحد بازگشت و شمشیرش را به فاطمه علیها السلام داد -:
ای فاطمه! این شمشیر را بگیر که نکوهش شده نیست
و من نیز نه ترسو و نه مستحقّ ملامتم.
به جان سوگند، به خاطر دوستی احمد جنگیدم
و در اطاعت پروردگاری که به بندگانش مهربان است.
و شمشیر را در کفم، چون شهاب میجنباندم
با آن، گردن و ستون بدن را در هم میشکستم.
هماره چنین بودم تا که پروردگارم جمعشان را پراکنده کرد
و تا آن که جانِ هر بردبار را شفا بخشیدیم.
تاریخ الطبری: 533/2، بشارة المصطفی: 187.
تاریخ الطبری: 518/2، المغازی: 240/1، الإرشاد: 82/1.
در این نبرد، جبرئیل، شهامت و پیکار علی (علیه السلام) را ستود و ندای ملکوتی «لا سیفَ إلّا ذوالفقارِ ولا فتی إلّا علیٌّ» در فضا پیچید.
تاریخ الطبری: 514/2، الکامل فی التاریخ: 552/1
با این همه زخم و پاره پارگی پیکر و ناتوانی جسم از بسیاریِ خونی که از بدنش رفته بود، چون سپاه کفر صحنه را ترک کرد، پیامبر خدا، علی علیه السلام را از نهانگاه فرستاد تا چگونگی سپاه دشمن را گزارش کند که صحنه را کاملاً ترک کرده اند یا نه
تاریخ الطبری: 527/2، السیرة النبویّة، ابن هشام: 100/3.
فـیـلـم
رشادت های فراوان حضرت علی در جنگ احد
(از کتب اهل سنت)
به قدری حضرت علی (ع) در جنگ احد رشادت و فداکاری کرد که عبارت «لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار» نازل شد
برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.
شلمچه نیوز- محمدرضا سابقی؛ در کارزار احزاب (غزوه هولناک خندق) که بالغ بر ۱۲۰۰۰ نفر کافر خشمگین ومشرک.. مسلح به همه ابزار مهلک و کوبنده.. و خطرناک و حیله گر….. در برابر افرادی مومن و قلیل چیزی کمتر از سه هزار نفر با حداقل امکانات و ابزار ساده نبرد.. قرار گرفتند..؟
…مردی بسیار نیرومند و تنومند و جنگاوری بس خشن و بی باک که لرزه برتن هر مومنی! به جز پیامبراکرم(ص) و حیدر کرار(ع)می انداخت((همانند جالوت و حتی وحشی تر!!)) به نام عمرابن عبدود ناگهان به همراهی چند کافر تنومند و جنگاور نامدار دیگر عربستان از خندق پریدند و گذشتند.. و هماورد طلبیدند..
چشمان مسلمانان از ترس بیرون زده بود.. بلافاصله امیرالمومنین(ع) برخواست و از رسول خدا(ص) اذن دفاع و مبارزه خواست..پیامبر فرمود: بنشین..! تا برای سایر مومنین و مسلمین وحشت زده اتمام حجت شود.. اما کسی دیگر جرات نکرد و برنخواست.. تا سه بار این قضایا ادامه یافت. در حالی که متجاوزین تنومند و جنگاوران مسلح مشرک هیاهویی هولناک می نمودند…. و در مرحله درخواست سوم حضرت علی(ع).. پیامبر(ص) به ایشان اجازه جنگ داد..
جوانی با لباسی کهنه!و بی آلایش ومعصوم و با تجهیزاتی بسیار ساده تر..اما قلبی آرام ومطمئن و ایمانی قدرتمند و توکلی بی نظیر در برابر کوهی آتشین و باصلابت و تجهیزات مخوفش وهمراهان خطرناکش.. ایستاد.. . جنگی خیره کننده بین امیر مومنان(ع) و قویترین کافرحربی(عمرابن عبدود) در گرفت.. چنان که آسمانیان وملائک نیز شگفت زده شدند…..
هر چند پیشانی مبارک مولای موحدین و مستضعفین عالم به شدت زخمی شد.. اما چنان پیروزمندانه و جوانمردانه و متهورانه عمرابن عبدود را بر زمین کوفت و به هلاکت رسانید.. که همراهان جنگاورش در نهایت ترس فرار کردند!… و قلب نورانی پیامبر(ص) بسیار شادمان گردید..و به نماز ایستاد.. وهمین حماسه باعث پیروزی مسلمین و فرار ۱۲۰۰۰کافر وحشت زده شد..(وجالب وزیبا اینکه زره الماس نشان و گران قیمت عمرو.. را امام(ع) بر نداشت..!!)
و پیامبررحمت(ص) فرمود: ضربت علی درجنگ خندق بهتر و ارزشمندتر است از عبادت انس وجن تا قیامت. آیات سوره احزاب نیز اشاره به همین مطلب دارد. ((سبحان الله))